letras.top
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

letra de takgol - soall

Loading...

قسمت اول
:سوال
منو بکارید تو زمین همون تک گلم که بامن بهار نمیشه باید زمستونو دک کنم
ازم باغی بسازید بتازید به پاییز
اگرم باشه نجاتی, غرق ته پیک الکل ست
آسمون شده طلسم این زمین نحس
مارو بکارید به امید سرزمین سبز
گوش صبح شده پرخون از نفیر شب
رنگ امید و روزای خوب از همیشه رفت
رو تن خشک جهان من اون تک گلم که گهواره م خونی شده و تنم پر ترس و لرز
این باغ بی برگی هنوز لُخته تنش از رهگذر
منو بکارید تو برهوت پر از هرج و مرج
فکراتون بومیده یه جوریه
کی رو چشما مهر دردو کوبیده ؟
جهل واسه شرارتتون حمال خوبیه
منو بکارید تو مغزای پوسیده
میزنه قطره های بارون
صورت شانس پر از عطسه های ما بود
صبر اومد فرصتها تو تابوت
نرسید صدا به صدا زیر نعره های تابو
من همیشه پشتم به منه
چون نمیخوام خشکم بزنه
ولی تنهایی نمیشه کرما گشنن یه سره
کاش جوونه هامون تو خاک دشمن بزنه
همخوان:

من اشکامو کاشتم تو کف دست دوتا چشم برداشت کردم فصل سرد
بذر ساعت رو میپاشیدم رو سنگ قبر که حاصل زندگیمو کادو پیچ بدم به مرگ
بارون تو شهر من بود عرق شرم ابر
آب توی جوب خلط بعد از سرفه ی سنگ
نگاه میکردم بود روزنه تنگ
رسید نوبت جنگ بهم

قسمت دوم
دیگرد:
کاش میشد خاطره ها رو با یه دکمه کرد پاک
کاش میشد انتقام گندم رو گرفت از داس
کاش پوکه ی گلوله هاتون جوونه میزد از خاک
یه شعله میکشیدیم زیر باروتای نمناک
یه رقص بینظیر از مرمی ها که بشن پرتاب
کاش
میشد انتقام مرده رو گرفت از خاک
این سرهای بریده متقاعد شن که مردن
یه کوه از جنازه منتظر مرگ غنچه ن
کاش صرف نظر میکردی از شکفتن
معده ها خالی تر از شیکم سفره ن
آسمون یادم میاره نگاه کن هنوز تو تنگم
درد مثل جیوه نفوذ میکنه تو پوست جمله م
کاش میشد واژه ها مشت شن تو فک قدرت
تبریک مادرم شهید شد بچه ت تو جنگ با دشمن
لاله ها سرخ تو دشت سرب خون دل خوردن
یه زندونی چیکار داشت جز چوب خط شمردن
کل دنیا رو دیدم از چشم سوسکی که کشتم
کاش اون قانوناتون شوخیشون نمیگرفت با تخمم
یه روز انتقام میگیریم از اون خالق غایب
کاش میشد منفی بافی ها رو کرد تو قدر مطلق
اون بچه پول تو جیبیش رو پرت نمیکرد تو قلک
زمان میگذره تندتر ضربان میزنه کندتر
کاش میشد هجرت کرد از ایران به ایران
یه باغ سبز میکاشتیم تو کنج عزلت
همخوان:

من اشکامو کاشتم تو کف دست دوتا چشم برداشت کردم فصل سرد
بذر ساعت رو میپاشیدم رو سنگ قبر که حاصل زندگیمو کادو پیچ بدم به مرگ
بارون تو شهر من بود عرق شرم ابر
آب توی جوب خلط بعد از سرفه ی سنگ
نگاه میکردم بود روزنه تنگ
رسید نوبت جنگ بهم

letras aleatórias

MAIS ACESSADOS

Loading...