letras.top
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

letra de tamoome adama - meraj tehrani

Loading...

تموم آدم های این شهر دیوونه میشن من یکیشم تموم آدمای این شهر عوض نمیشن من یکیشم
تموم آدمای این شهر می خوان بمیرن تموم ادمای این شهر میخوان تو رو از من بگیرن

یه وقت ها باختن خوبه واسه بردن تموم قهرمانا عاشقونه مردن
پرنده کشیدم رو کاغذای دفترم قفس ساختن حق آسمونو خوردن
نداشت این شهر لعنتی حتی جا برا من ریشه نوشته هام توی عمق باورامن
تموم دنیا میگفتن که من برای ماه ولی تو شهر من میگفتن که ماه برا من
واسه زخم های روی تنم خودم شدم امداد نفهمیدم چرا سر صبح میزد موذن داد
نفهمیدم چرا بهم میگن دیوونه این مردم تا وقتی همه شعرام بوی مسکن داد
تموم تن منو کبودیا خوردن منو بچگیمو جوونیمو مردن
تا این که فهمیدن طعم تلخ حرفمو توی خونه منو قپولی میبردن
جوری زدن تو سرم مخم تو کوچه پاشید چشامو بستن نشوندنم توی ماشین
بهش گفتم کجا میری گفت خفه شو دیوونه پیش ما می مونی تا وقتیکه رو به راه شی
چیزی نفهمیدم تا وقتی که چشم وا شد توی ساختمون بودم که جلوم یه در وا شد
یکی مثل من نشسته بود روی نیمکت اونو بلند کردن دادن به من جاشو
یه حس بد سایه انداخته بود روی مودم اونی که بلند شد لباشو دوخته بودن
اونجا خدا نبود آدما خدایی میکردن روی پیشونیا سوخته بودن
یه دفعه چندتا مرد گنده منو دوره کردن دکتر اومد تو با یه گوشی دور گردن
بهم گفت چی شد که به اینجا رسیدی منو برگردوند به روزای پر زردم
گفتم گوش بده به سرگذشت یه زندونی نزدیک سال نو یه روز سرد زمستونی
به دنیا اومدم یه جا روی نقشه زیر پونس که بگم حتی توی پایین شهر هم میشه تونست
برای بازی پاهام باز شده بود توی کوچه توی کوچه ای که یه همسایه رو به روشه
تو اون خونه همیشه انگاری همیشه یه چی کم بود تو اون خونه علی بود که تنها رفیقم بود
علی شد رفیق بچگی مو هم کلاسیم میخواستیم بهترینارو برای هم بسازیم هی
تا اینجا که مه چی رواله از اینجا به بعد میرسیم به بد ناسی
علی رفیقم بود مشکلا دوره کردنش باباشو میدید که داره بالا میره دوز مصرفش
طلب کارای باباش جلو رامونو میبستن مامان میگفت که کارو پشت هم نکش
کل زندگیش خرج قرص و دوا میشد باباشو گرفتن مامانش روانی شد
جز خودش یه خواهر کوچیک داشت که اونم داشت تو اون خونه تباه میشد
چقد زود گذشت اون روزای بچه گونه داداش علیمون دیگه شده بود مرد خونه
انگار نفسهای آخرش بود تنها آرزوش عروسی خواهرش بود
نمیدونم بگم قسمت یا بگم حکمت سیگار آخرو کشیدیم که من برم خدمت
ببین کار ما به کجا رسید با یه دل پر کردش ازم خداحافظی
شاید همه اینا قسمتم بود وقت خدافظی ما دوتا عشقمم بود
واسه ی اولین بار فاز گریه برداشت گفتم دارم میرم مواظب عشق من باش
چقدر این شونه ها تو تنهایی با گریه لرزید دو سال تو برجکها بودم تو نقطه صفر مرزی
از این خدمت اجباری تا ولم کردن ساک لعنتیمو برداشتم که برگردم
چقدر نوشتن از اون روزای خونه سخته وقتی اومدم دیدم که عشقم تو خونه بخته
بعضی وقتی پا میزاری روی قوانینت گفتم علی کجاست کفتن دارالمجانینه
تموم معادلات من پر از تناقص شد گفتن نبود یه شب به حقوقش تجاوز شد
چیزی نگفتش از سوی خونه خود خوری کرد یه هفته گذشته بود که خواهرش خودکشی کرد
به اینجا رسیدم دکتره بکلی رد داد یه خشاب از این قرص آرام بخش به خوردم داد
هیشکی نفهمید که چی کشیدم تن بیجونمو سمت اتاق میکشیدم
به هوش اومدم چشم افتاد به هم اتاقیم پر از خشم و کینه بودیم ولی هر دو یاغی
انگار این اتاقو پیله کرده اونم مثل من جوونه ولی پیر مرده
یه رنگ تازه میده نگاهمون به نقاشی دنیا ما دوتارو اینجا گذاشت که تنها شیم
یکی پر از بغض و کینه یکی پر از کمبود تو اون اتاق علی بود که تنها رفیقم بود

letras aleatórias

MAIS ACESSADOS

Loading...