letras.top
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

letra de dobare hastam - emad ghavidel

Loading...

[مقدمه]
وقت نوشتنمه
میام دو خط حس بگیرم، یادم میاد اینطوری نمی‌شه مجوز بگیرم
یا بایستی همش خودم رو سانسور کنم
یا با دست خودم، خودم رو از شانس دور کنم
خب، حرف دلمه، مجوز بدن، ندن
پشت درن اونا که قبل ماها به در زدن
دولت به من می‌گه که هرج و مرج کردم
اما شکر که مادرم رو سربلند کردم

[ورس ۱]
وقتی می‌بینم که آهنگ‌های من رو می‌شنوه
انگار که ذوق و شوقش از منم بیشتره
دولت من مادرمه، ازش حساب می‌برم
بگه «نخون» نمی‌خونم، تا سه سال دیگرم
بگو، با این بگیر و ببندا تو داری چه هدفی؟
ببین، منم برم می‌شم شاهین نجفی
ما که هیچی نمی‌گیم، باشه بگین ساکت
ولی، من یه جوونم که عاشق این خاکه
من از اون دسته آدمام که زیر بار زور کمر خم نمی‌کنم در مسیر آرزوم
من ازاونام که با پاهای خسته در نمی‌رم
آخرش اینه تو فضایی بسته‌تر بمیرم
آخرش اینه دفترم رو بگیرن ازم
بگن «نمی‌دیم تا وقتی با ما بشی هم‌نظر»
اما این قلم خرج خودش و در میاره
پله آخرش نوشتن رو در و دیواره
من از اون آدمایی‌ام که یکم کله‌خرن
به هر قیمتی که شده باید برم سمت هدف
نرنجیدم از کسایی که به من ضربه زدن
مهم صدامه که میره به هر سمت وطن
من از اوناییم که شب با گربه‌های محل
وقت می‌گذرونم، نه خوشگلای هَوَل
من از اونام که له شدم با مشت یا که لگد
تنها دلیل پیشرفت، پشت‌کاره فقط
ما که شدیم بازداشت، شدیم بازخواست
تو این داستان، شبه، نداریم یه ستاره تو این آسمان
تو دیگه چرا نمک می‌پاشی رو زخم بسته م؟
چرا راه می‌رم باید از اخم و تَخم بترسم
پل پشت سر خراب، جلوم یه دره که بسته ست
دارم با خونم مینویسم و زخم دستم
منم مثل آدمای دیگه در آینده میرم، اما شعرام هست
پس نباید بمیرم

[هم خوان]
من از اون دسته آدمام که زیر بار زور
کمر خم نمیکنم در مسیر آرزوم
من از اونام که با پاهای خسته در نمیرم
آخرش، اینه تو فضایی بسته تر بمیرم
آخرش، اینه دفترم رو بگیرن ازم
بگن، «نمیدیم، تا وقتی با ما بشی هم نظر»
اما این قلم خرج خوش و در میاره
پله آخرش نوشتن رو در و دیواره

[ورس ۲]
تو بازداشتگاهم نوشتم زیر تخت خوابم
فقط به عشق تو که هستی خیلی وقته با من
چه کنم؟ نبود قلم، نبود ورق
درد به هر طرف بره میرم به همون طرف
اینم میگم به اونایی که دست و پام و بستن
اون آدمایی که خیلی پست و خوار و رذلن
از چی میترسی رفیق؟ از بخار مغزم؟
دست و پام و بستی ولی از دوباره هستم
بگو بینم، من نباشم، کسی دیگه نمیاد؟
قلمم و وقتی به هدفت رسیدی بده بیاد
بذار بنویسم، و اِلّا عقده میشه (ها)
نوشته هام خامه، یه روزی پخته میشه
من یه باغ میوه م، نچین، میوه هام کاله
کلی ایده تو سرمه، ایده هام خامه
دفترم هنوز کلی شعره نیمه کاره داره
میرم جلو با این که زیر پام دامه

[هم خوان]
من از اون دسته آدمام که زیر بار زور
کمر خم نمیکنم در مسیر آرزوم
من از اونام که با پاهای خسته در نمیرم
آخرش، اینه تو فضایی بسته تر بمیرم
آخرش، اینه دفترم رو بگیرن ازم
بگن، «نمیدیم، تا وقتی با ما بشی هم نظر»
اما این قلم خرج خوش و در میاره
پله آخرش نوشتن رو در و دیواره

letras aleatórias

MAIS ACESSADOS

Loading...