letras.top
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

letra de haji washington - ali elenor

Loading...

[قسمت یک]
بذار شروع بشه قصه با غم غربت
بذار سه-چهار دقیقه بریم تو صحبت
بذار یه بار من بشم آدم بد داستان
ما که راه‌مون کشیده به ترکستان
میگن زبون سرخ سر سبز و میده بر باد
بذار بده وقتی آرزوهام رفت بر باد
بذار حاجی بیاد این دهنو گِل ببنده
بذار بیاد سر قبر بهم بخنده
وقتی سیلاب واسه حاجی یه قطره‌اس
وقتی حاجی سوار خوشی شده دربست
حاجی تو عادت نداری به نداشتن
دور و بریات یا پادوئن یا گماشتن
تو که مشرق و مغربت حوریه
حوری شصت و هشتی، تن بلوریه
بهشت اون دنیا توی قصر تو پیداس
وقتی خوشی‌های دنیا واسه ما رویاس
وقتی حاجی سمت دبی تو پروازه
پسر حاجی اماکنه، پرونده‌ش بازه
یا با بنز می‌گرده توی خیابونا اطراف
دولا راست بشن براش تاجر و صراف
وقتی زندگی ما خورد به سربالایی
حاجی با در و داف لم داده بود تو هاوایی
وقتی زیر سر حاجی‌مون بالشت پَره
کلانه که به خون ماها تشنه‌تره
چون ما هر ماه نمی‌تونیم بشون حال بدیم
زیر سیبیلی بدیم یا بشون پَر و بال بدیم
حاجی ما که یخچال‌مون فقط آب توشه
حاجی ما زندگی‌مون از بیخ پاپوشه
شدیم پرستویی تو آژانس شیشه‌ای
حاجی تو با ریش دنبال ریشه‌ای
حاجی یه خاطره بگم تا تنت بلرزه
به خدا به شنیدنشم می‌ارزه
یادته حاجی شب عید اون زن بیوه که
مونده بود تو خرج چهار قلم میوه که
یه کم ازت پول قرض خواست اون بدبخت
دادی بهش اما نصف شب‌ش روی تخت
[همخوان]
اگه حرفای من حکم بادِ معده‌اس
پس چرا حاجی به خون من تشنه‌اس
من که تنها سلاحم این قلمم بود
پس چرا تَن من پُر ز زخم دشنه‌اس
وقتی یقه حاجی‌مون تا بیخ بسته بود
یه جوون بود که از زندگی‌ش خسته بود
یه جوون بود که تو جوونی‌ش مُرده بود
چون‌که حقشو این حاجی‌مون خورده بود

[قسمت دو]
نگو حقمو خوردی خب ریا نکن
حاجی ما زغالیم، دیگه ما رو سیاه نکن
حاجی آقای من رفت جنگ ترکش خورد
وقتی تو، تو حُجره‌ات شدی ارتشبُد
وقتی آقای من گوشت دَم توپ بود
حاجی بریون می‌زد و توپ توپ بود
وقتی جنگ‌مون جنگ تَن با تانک بود
حاجی‌مون توی صف تأسیس بانک بود
حاجی بیا رپ بخون بزن گُل کن
حاجی بیا یه بار جای من تخیل کن
حاجی بیا بخون از نون شب نداشتنا
از بذر کینه رو تو دل کاشتنا
از سهامای توی دبی داشتنا
از پول روی پول انباشتنا
از لابی‌های با جزایری داشتنا
اختلاس و پنهون نگه داشتنا
حاجی تز میده جوون ازدواج کن
بابا قبلش این مسکن و حراج کن
که من دست زنم و نگیرم برم زیر پل
نرم خواستگاری باباش بهم بگه اوسکل
تو که خونه مونه هیچی نداری
خرج زنتو می‌خوای از کجا بیاری
که سرم تا دسته بره تو ماتحتم
که پیش خودم بگم چه قدر بدبختم
که تو یومی‌ام بمونم و زندگیم فرعی شه
زنم واسه پول بره صیغه شرعی شه
حاجی می‌دونی این خیلی درده
وقتی مَردی محتاج یه نامَرده
حاجی چه می‌دونی چی می‌گذره سمت ما
وقتی فقط حسرت مونده تو دست ما
حاجی وژدانت تو حرفای من اسیر میشه
بی‌خیال بابا، پروازت داره دیر میشه
[همخوان]
اگه حرفای من حکم بادِ معده‌اس
پس چرا حاجی به خون من تشنه‌اس
من که تنها سلاحم این قلمم بود
پس چرا تَن من پُر ز زخم دشنه‌اس
وقتی یقه حاجی‌مون تا بیخ بسته بود
یه جوون بود که از زندگی‌ش خسته بود
یه جوون بود که تو جوونی‌ش مُرده بود
چون‌که حقشو این حاجی‌مون خورده بود

letras aleatórias

MAIS ACESSADOS

Loading...