letras.top
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

letra de dalan - sasan sunami

Loading...

بیا و سَر به زیر آبم کن
بیا و غرقم کن
بیا فشار بده دستاتو پاسبون
بیا و سَر به بَر به زیر موج‌هایم
ما همان یه قطره‌ایم که رود بوده خونه‌مون
تو همان آدمی، تو همان بنده‌ای
که چون ندیدی گُل درون باغ چمن
به خوابی رفتی فرو با صدای آدما
که مژده میدن مابقی خوابتو در باغ عدن
می‌روی همان‌جا که زلف یار می‌دَود تا به کمر
به ساز ناسزایی می‌زنی چون شعله کمر
بیا اون تیغی که از غم بتراشیدی رو در گردن من جا بده
مَحاله جا بزنم پاسبون
نترس جا بده
عُمرمون یه عُمریه که عابره
چهره‌ی بی‌تابی که با تابِ کَسی خام نشد عاقله
زمینِ بازی‌مون یه دایره که توش فقط چرخ فلک تاب داره مابقی‌اش بایره
همه مهتابی می‌خوان که هوش و از سَر بَره
من تابی می‌خوام که طوفان به سَر بره
برشته باشه تَنی زیر تیغ پنبه‌ریز جون بکَنه جون بِده
تو همان آدمی، تو همان بنده‌ای که در پِی او می‌کُنی تا تاج ثریا سفر
به سان چکه‌ایم، پَر و از بال‌های ما بِبَر
بِبُر هرچه که می‌توانی
فرود مال ماست
چرا که قطره‌ایم جاری در زیر زمین روانیم
چراغ خانه‌ی ما نفت ندارد
چرا که هیچ نَیَرزَد دَرون این قبیله، دانایی
می‌زند چَشمم را نور دَر خانه‌ی او
این ترانه می‌خواند: کوکب، لالایی
و لبش می‌لرزد، گرفته دستش را کودکی که با دهان گرسنگی دیده به هم می‌بندد
فردا شب، اتاق مَرد نکونام شهر، بوی تَن کوکب را می‌دهد
باد زیر دامن او زوزه‌کشان می‌دَمد
تو را خواب می‌بَرد
دهان کودکی، بوی نان می‌دهد
شبی دَر باورمان چکه کُن
شبیه چکه ز مژگان همان دختری که زخمم را پاک کرده دامنش
شبی که باد با خود می‌بَرد لرزه به اندام همان دربدر که دست زمستان گرفته در بَرش
بشین کنار پنجره‌ام
میون شهر تو با کل بِزهکاریاش
من جوانی بومی‌ام
که زیر ضربه‌های پاسبون، تَرَک می‌خورَد
جوانه می‌زند، استخوان چوبی‌ام

letras aleatórias

MAIS ACESSADOS

Loading...