letras.top
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

letra de manteghi - rezaya

Loading...

[مقدمه: خلسه]
یو
سپی خلسه
رضایا
چند وقته که اصلا
دستم به قلم نمیره
حس و حال
شعر نوشتن ندارم
ولی دیشب
یادت افتادم
چند کلمه نوشتم
رضا بهشون بگو

[قسمت اول: رضایا]
بسه دیگه
گذشته‎ها، گذشته
بکِش بیرون
از روزایی که رفته
بکِش بیرون
این‎جوری نمون
می‌گذره میره
هر ثانیه
هر دقیقه
هر ساعت
از دستمون
داره میره
چه راحت
از این به بعد
میخوام فقط
منطقی باشم

[همخوان: رضایا]
دلو دادم دست تو
اما چه زود، دلت
از دلم خسته شد
و منم حرفتو
هرجا که شد، گفتم
اون بود خسته شد
اون همه خاطرات
اون همه حس خوبی
که داشتم با تو
دادم دست باد
اما بازم هیشکی
نیومد به جات

[قسمت دوم: خلسه]
واسه کسی که
از ارتفاع بترسه
بالا اومدن
یه اشتباه مَحضه
تو این جرمی
که ارتکابش لحظه‎ای
شک نداره
خب، اتفاقه هستش
اگه قرار باشه
من تقدیرم
سیب لباتو
چیدن باشه
واست
بهشتم از دست میدم
اون وقت قیافه تو
دیدن داره، آره
می‎بینمت تو لباس جدیدت
تو نقشای آدما
بد گم شدی
خوشحالی واسه
رد گم کنی
تنها رفیقاتم
الکل تونی
میگن دیدنت
کنارت غریبه
فراموشی
شده سلاح جدیدت
آره، البته حقم داری
اینو می‎خونم
از چشای مریضت
منم بهشتم
تو همین اتاقه
آرامش فقط
روح، همینو لازم
داره، هر روز
یه داستان جدید
مشکلو بعدا
پاس‎کاری همینه
میفتم یاد
موهای لَختت
حسرت همه روزای رفته
گذشته ها
ما رو ول نمیکنه
میگن از این چیزا
فقط زندگی کنم

[همخوان: رضایا]
دلو دادم دست تو
اما چه زود، دلت
از دلم خسته شد
و منم حرفتو
هرجا که شد، گفتم
اون بود خسته شد
اون همه خاطرات
اون همه حس خوبی
که داشتم با تو
دادم دست باد
اما بازم هیشکی
نیومد به جات

letras aleatórias

MAIS ACESSADOS

Loading...