letras.top
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

letra de shekaaf - reza tesla (tes)

Loading...

[قسمت اول]
گل دست آدمو قطع می‌‌کنه و
درختا بار الوار می‌زنن
تو بازار فاحشگی طبیعت
دارن میوه های قوی‌ترو حراج می‌زنن
قطره‌ها دارن بادو می‌خرن
قتل چمنا رو فریاد می‌زنن
غنچه ها هنوز نازو می‌کنن
دارن حرم خاکو اَ یاد می‌برن
کجا می‌ری آدم
تب شما رو با خون می‌بریدن
همیشه دارید جون می‌کنید سخت
ولی داری تو رکود می‌کنی
چشما رو باز نمی‌کنید کوری همه گیره
بیانا مستقیم اما گردن لب تیغه
به دست و پامون زنجیره
وارونگی حتمیه
زمین مزرعه پر محصول سمیه
دیگه ، سر تو گریبون
صورت پریشونتون ، سرد و کریه بود
گرمه ولی خونتون ، سخت بکنید کوه باید
سخت بکنید کوه
میوه گَس حقیقت و جوهر وجودتون تناقض
بود بازار ویرونی احضار روح طبیعت
اَ قسم اول پیدایش سازگاری ندیدن
اینا همه نشونه ی ترک بهشته برینه
طبیعت دلیل حقه عدیده هاتون ضعیفه
معانی تفسیر غلطه شبکه ها جنینه
اَ رحم زمین حامله می‌کشن نتیجه
زنده به گور می‌شه زمین واسه کوده
واسه به حق ندیده آینده رو می‌گم فرضیه مریضه

[همخوان]
زندون مرده هاییه که راه می‌رن مرده‌های قوی‌تر
زنده ها رو به کار می‌گیرن
یه عده محبوس قانون می‌نویسن و
یه عده بدوی کام نکاح می‌گیرن
یه عده هنوز مث منن توی خرابه گم
پاورق شعر و دامن یار می‌بینن
اینا هدفشون سرنگونی بشر سلطست
می‌خوابن و خواب اعدام می‌بینن
زندون مرده هاییه که راه می‌رن مرده‌های قوی‌تر
زنده‌ها رو به کار می‌گیرن
یه عده محبوس قانون می‌نویسن و
یه عده بدوی کام نکاح می‌گیرن
یه عده هنوز مث منن توی خرابه گم
پاورق شعر و دامن یار می‌بینن
اینا هدفشون سرنگونی بشر سلطست
می‌خوابن و خواب اعدام می‌بینن

[قسمت دوم]
دیگه نمی‌زنه آفتاب مشکوک
تو این دالان اندوه
دور نیست به تکیدگی شاخه‌ها
دلخوشی های نجارای انبوه
نوچه‌های اره وظیفشونو خوب می‌دونن
تو هم می‌فهمی آقای متنبه
برملا شده حربه‌ی منسوختون
بگیر و ببر لواطای مدفون
ما رو اَ چی می‌ترسونید ، خودتون ترسویید
قایم شده پشت ارابه های سرکوبید
ما متحد به عشقیم این شمای مجبورید
که حاکم سرباز منتظر دستورید
ما سرمون درد می‌کنه به ما بگین یاغی
جلو مخدر مزمن آزادی کم بودی
خودتون ترسویید ، قبل ترک فلک
دم کمر قمر
جایی که همتون فقط یه تیکه سنگ بودید
همه چی اَ یه شکاف بوجود اومد
بین واضح و تار ، بین آب و خاک
بین آدم و غیر ، بین قاتل و ماه
بین خوبی و بدی
نقطه‌ی ایستایی رندی و مستی
پستی بلندی بین دروغ تقویم
ما سر خرابمون درد می‌کنه
سلوک جنگه با مرده ی منتظر تکفیر
حالا بزن ، بزن در بیاد از اونطرف
یه شکاف بزرگ وسط قلبامون
عادی ، چون می‌دونی که اینجا

[همخوان]
زندون مرده هاییه که راه می‌رن مرده‌های قوی‌تر
زنده ها رو به کار می‌گیرن
یه عده محبوس قانون می‌نویسن و
یه عده بدوی کام نکاح می‌گیرن
یه عده هنوز مث منن توی خرابه گم
پاورق شعر و دامن یار می‌بینن
اینا هدفشون سرنگونی بشر سلطست
می‌خوابن و خواب اعدام می‌بینن

letras aleatórias

MAIS ACESSADOS

Loading...