letras.top
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

letra de hozoor - mc tes

Loading...

[قسمت 1]
ما ذره ها غریبه، از یه اوجِ غریب توو ابرا گذشتیم
از دلِ یه شکاف توو دلِ یه شهر
از فاصله بینِ دستا گذشتیم
ما از پشتِ حصار جرم
از مهمونِ ناخونده‌ی باد
از لحظه به لحظه سقوطِ عشق
رو نقشه تاریکی هم به نماد گذشتیم
ما از قله ها، رودخونه ها، بین گلوله ها، دلِ سرما گذشتیم
یه خیلِ حجیم، حجممون‌و کشید توو خودش
ما تنهای تنها گذشتیم، ما از بعد حادثه‌ی شین گذشتیم
از رو میدونِ مین گذشتیم
حالا یه جهان ما رو ندید نمیدونم اما ما از زیر پوتین گذشتیم
غریبه تو هر جا که هستی
حتی اگه از ما جدا نشستی، غریبه
بودنمون یعنی نور
این تاریکی حضورو کشید به زنجیر
ما از حضور گذشتیم
از، کران به کران خون گذشتیم
گاهی، سخت، گاهی آسون گذشتیم
اما ته‌ش از دون و مادون گذشتیم

[هم خوان]
غریبه، این دِین من به زندگی تو
این دِین ما به بودنِ من
ما” نشد عدمِ حضور، از یه ترس”
ما” نقش میشه روی صورتِ درد”
این دِین ما به عشق
اسیری که حقیقتمون‌و نوشت
به ساز ناکوکِ چرخه برقص
تو چرا تکیه زدی به کنج دلت؟ (غریبه)
این دِین من به زندگی تو
این دِین ما به بودنِ من
ما” نشد عدمِ حضور، از یه ترس”
ما” نقش میشه روی صورتِ درد”
این دِین ما به عشق
اسیری که حقیقتمون‌و نوشت
به ساز ناکوکِ چرخه برقص
تو چرا تکیه زدی به کنج دلت؟

[قسمت 2]
غریبه ما اومدیم نباشیم، ما اومده نباشیم
ما اومدیم نبازیم
الان‌م ماه شده ما، نه بازی
این صفحه از این کتاب پیچیده‌ست
تو روز و من روزگار میبینم
صداشو به بغلم، ساز میگیرم
کل گذشت‌ِمونو آن میبینم
همه‌ش یه بذر بود، یه رزم بود و گذشت
یه درخت شد ته‌ش، رفت
رو به ابد، پشت به عزل، کل‌شو با درد نوشتن
غریبه ما اومدیم یه شب، نم رو برگ گل توو ناکجا رو بدونیم
اومدیم آب بشیم
اومدیم ریشه ها رو بخونیم
اومدیم بازی کنیم، بازی
من اینجام تا تو توپ‌و میندازی
توو مرزِ کشور وجودم ایستادی‌و وسط سینه‌م گلوله میکاری
غریبه ما اومدیم نجنگیم، ما اومدیم برقصیم
رقصی چنین میانه‌ی میدان
ما اومدیم بِرَنجیم
[هم خوان]
غریبه، این دِین من به زندگی تو
این دِین ما به بودنِ من
ما” نشد عدمِ حضور، از یه ترس”
ما” نقش میشه روی صورتِ درد”
این دِین ما به عشق
اسیری که حقیقتمون‌و نوشت
به ساز ناکوکِ چرخه برقص
تو چرا تکیه زدی به کنج دلت؟

این دِین من به زندگی تو
این دِین ما به بودنِ من
ما” نشد عدمِ حضور، از یه ترس”
ما” نقش میشه روی صورتِ درد”
این دِین ما به عشق
اسیری که حقیقتمون‌و نوشت
به ساز ناکوکِ چرخه برقص
تو چرا تکیه زدی به کنج دلت؟

letras aleatórias

MAIS ACESSADOS

Loading...