letra de hich - mc tes
منو کجایِ این قصه خواب دیدی
من تازه شدم برگ ، داری مثِ باد میری
هیچ راه فراری نیس ، کردم این گستره رو سبز
تو مشکلو فقط توو اعتقاد دیدی
این عذابِ مقدره ، کارات از بنده گردنت
باز نمیشه ، تو آرامشو فقط توو خواب دیدی
نگو از جلدت نه نگو أ روح
نگو از عشق نگو از خَم ابرو
من میدونی بودم میدونم از مثلث دل
کی سرنوشتِ تو نوشت
من بودم پدر و اجدادت
یا اونی که محدودت کرد
من توو سکوتت محو
ناله شو صداشم یا داور بادم
من تاول پاتم ، با سلاح های نرفتت
من قاب دور عکس یه پرندم به امید پریدن
من نقطه ی پایان جمله ی قصه ی بی پایان ندیدن
من ، نه منم از تو
نه آتیش داغ زیر چوبه ی اعدامم پس لایق بادم
ولی عدالتی نیس منو قضاوتی نیس
من عایق این زندانم و راه فراری نیس
خو گرفتم با این قول و زنجیر ، پرم از هیچ
زنده های فانی اسیر پادشاهی
من فقط یه بخشی از وجوده خودمم هیچ
به بندی مهدِ تاریکی بی نسیب و جهان بشه لایقش
نوری نیس که دود اگه باشه ، باشه اگه بود
اصاً وجودِ مدیون فقط به رگ گردن
شاه رگای بدن و کالبدِ بی مصرف
هوای عمل روایت راویِ پِی مَسند
من چند برابر ابراهیم بُت شکستم
انتظار باوری نیس از عاقبت رفتن نه
خو گرفتم با این قول و زنجیر ، پرم از هیچ
زنده های فانی اسیر پادشاهی
من فقط یه بخشی از وجوده خودمم
letras aleatórias