letras.top
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

letra de ye zare khab - hamed slash

Loading...

رو دیوارای شهرِ من نوشته بود جنگ
نوشته بود پَر بزن فقط به عشقِ دور دست‌ها
برس که زودتر جات بهشته اونور
اینه راهِ آسونه فرشته بودن
نوشته بود جنگ و خط به خط گرفته بود رنگ
از این جهل از این مرز از این طلسمِ خوندن
تا لحظه لحظه ارزش از سرشتمون کم بشه
گرم نشه کسی دیگه دلش به موندن
همینجاست که زخم باز می‌شه چرک می‌کنه
این روحِ گرسنه حرص می‌خوره
به نقطه زُل می‌زنه فکر می‌کنه
دستِ خودش نیست بعضی وقتا دل می‌بُره
گناهِ اون نیست اگه که جنگ شعارِ اون نیست
اگه که شکنجه خاصیتِ خدای اون نیست
اگه حالِ غریبشو می‌فهمی اما
بازم تو جای اون نیستی هیشکی جایِ اون نیست
دوتا دست دو تا پا دوتا چشمِ گریون
یه قامتِ خم که مونده از یه مردِ میدون
یه پیشونی که روش نشسته مهر حیرون
از آینده دلسرد از این گذشته دل خون
گلای پژمرده ی چادرِ مادر
نا امید حتی از دعا و عبادت
گرفته شهرِ رویاها رو کثافت
که تمیز نمی‌شه با صد سال دیگه کار و نظافت
همه چی رو می‌خرم به جونم
اگه بدونم که می‌رسیم به روزِ
فهمِ وهمِ عدل و داد و عدالت
همون دست به ننگ که انگِ گناهکارو ببازم
قانون و دین و حاکم بیمار و دار و قضاوت
بهشت و جهنم و راه و هدایت
جوابِ این همه سوالِ سخت یه پاسخ سادست
شهرِ من خوشگله اونقد که می‌گن زشت نیست
اما پُر از حیله و ناز و افادست
می‌گن تووش برابریم و نداره شاه و گدا فرق
اگه که راسته پَ چرا هیشکی نمی‌ده جاشو به ما قرض
لعنت به بادی که این خاکو به پا کرد
این جنگِ لعنتی فقط بلده کادو به ما ترس بده
واسه قهرمان شدن باید برم جنگ
یا که ثابت بکنم واقعا یه مَردم
تا وقتِ رفتن بزنم پشت سرم با اشک یه لبخند
مث تو فیلما شبا بخوابم با عکس بچم
آخ که دلم چقد از همه چی چرکه
هر لحظه ممکنه که بغضم بترکه
با هق هق بزنم زیرِ گریه
بریزم بیرون دریایی که پشتِ این دوتا پلکه
جوونا جوون مرگ می‌شن پیرا شکنجه
دیگه کودکی نیست توو بازیای بچه
می‌گن دیوونیست هر کی که زیاد بخنده
هر کی هم اشک نمی‌ریزه سیاهه قلبش
محکومی به دستِ این مردم قاضی
اونا که می‌گیرن زندگی و مرگو به بازی
همونایی که باعث شدن این جنگو ببازی
همونا که می‌خواستن این قفسِ تنگو بسازی
اصا تو فهمیدی چی شدش که
اینجوری شدی مریض و دپرس
دو دیقه پیش آروم ترین آدم دنیا الآن
توو دلت می‌جوشه سیر و سرکه
لعنت به این شهر کثیف و همه قانوناش
بسوزه زمستوناشو و بهار و باروناش
به هر چی که تووش به دروغ می‌ده بوی زندگی
به خونه هاش ، کوچه هاش ، خیابوناش
به رنگِ گم شده ی خنده رو لبا
به بوی گندِ فشنگ که همی‌شه پخشه توو هوا
به ترسی که می‌زنه پرسه توو شبا
به سنگِ سیاهِ بی خوابی که نشسته رو زمان
به شمایی که تا خرخره غرقید توو خوشی
به مایی که از این زندگی فقط سهممون عذابه
به مایی که کفگیرمون همیشه تهِ دیگه
به شما که قدِ یه محل توو ظرفتون کبابه
به مایی که از تولد آلوده به گناهیم
به شمایی که توو خواب هم نفستون ثوابه
ما نقشمون بر آبه بختمون سرابه چون
به خیالِ خوشمون توو دستمون جوابه
اینجا جنگه حقته اَ یه بحثِ کودکانه
دیگه دیواری نمونده که روش رنگِ خون نباشه
کسی نبوده به حالِ خودش سر تکون نداده باشه
چیزی نمونده که رنجمون نداده باشه
تا کی می‌خوایم بشینیم تا یه چیزی یا یه کسی
اَ یه جایی بیاد و به دردمون دوا شه
هر روز صبح می‌رم پشتِ پنجره می‌ترسم
که پرده رو بکشم پشتِ پرده نور نباشه
از همه چیِ این شهر متنفرم
دیگه زمین و زمان افتادن به جونِ هم
می‌خوام به زیر و بالاش فحش بدم برم
چون اینجا ندیدم به چشمم یه روزِ بدون جنگ
یه ذره خواب دلم می‌خواد
یه ذره خواب دلم می‌خواد
دلم می‌خواد ، دلم می‌خواد

letras aleatórias

MAIS ACESSADOS

Loading...